سفارش تبلیغ
صبا ویژن
زائـــــــــرانـــــه
 
آداب و رسوم شهرستان مهریز در ارتباط با استقبال و بدرقه ی زائران

-         بابایی. پس کی می رسیم؟ خسته شدم.

-         پسر بابا که نباید خسته بشه. تا چار پنج ساعت دیگه مهریز هستیم.

-         چه خوب. مامان سفرمون دیگه داره تموم میشه. خدارو شکر. ولی هنوز آداب و رسوم شما تموم نشده ها...!

مامان با قیافه­ ی حق به جانب گفت:« حالا واسه من متلک می ندازه دختره­ پررو! چیز دیگه­ ای نمونده تموم بشه. تا کجا برات گفتم؟

-         من بگم؟ باید آداب استقبل رو بگید.

-         صبح بخیر برادر عزیز! مامان آداب استقلال رو تا نیمه­ ی اولش گفت. متأسفانه شما خواب تشریف داشتین!

-         اِ مامان. مگه قرار نبود وقتی من خوابم تعریف نکنی؟

-         ببخشید حالا. قرار شد آبجی معصومه بعداً برات تعریف کنه. حالا من بقیه رو تعریف می­کنم. تو بعدش تکرار نیمه اول رو از معصومه بشنو! قبول؟

علیرضا لبخند زد و قبول کرد. مامان شروع کرد به صحبت از ادامه­ ی ماجرا...

-         جونم برات بگه که بعد از این که جلوی پای زائرا گوسفند می­ کشتند، اون به همراه کسانی که به استقبال آمده بودند وارد خانه می­ شدند و از مهمانان با شیرینی های خوشمزه­ ی یزدی مثل قطاب و باقلوا و حتی نقل و شکلات­ های مشهدی که زائرا می­ آوردند پذیرایی می­ کردند و زوار هم از خاطرات مشهد و روزایی که اون جا گذروندند برای مهمانان تعریف می­ کردند.

توی مهریز یه رسم خوبی هم هست که هر کس برای زیارت به جایی می­ رود، یک وعده ناهر یا شام به مهمانان ولیمه می­ دهد. بیشتر وقت ها این ولیمه با گوسفندی که قربونی کرده­ بودند درست می شد. قبلاً بیشتر آبگوشت و کله پاچه و سیرابی درست می­ کردند. بعضی­ ها هم همه ی گوشت رو قورمه می­ کردند تا برای چند هفته و ماه هم بتوانند نگهش دارند.

-         به به!!! مامان خیلی هوسم شد. به خصوص کله پاچه...

-         اَه. علیرضا بس کن دیگه. آخه گوسفند بدبختی که جمجمه­ اش رو می شکنن و مغزش رو درمیارن می خورن کجاش خوشمزه است؟

-         خیلی خب. بسه دیگه. خدا رو شکر این رسم هنوز هم پا بر جاست. اما بیشتر برای زیارت­ های خارج کشور. مثل مکه و کربلا. امروز بیشتر با کباب و مرغ و خورش سبزی ولیمه میدن.

تا دو سه روز زوار به اصطلاح توی خانه می­ نشستند و مردم برای گفتن زیارت قبول به دیدار زائرا می­ اومدند. بعد از این سه روز زائرا خودشون رو برای بازدید آماده می­ کردند؛ با این اعتقاد که هر دیدی یه بازدیدی داره و به دیدن هرکس می­ رفتند براشون سوغت مشهد می­ بردند و به خاطر استقبالشون تشکر می­ کردند. البته حالا با این گرونی و اوضاع بد، فکر نکنم دیگه کسی از این رسم خوشش بیاد!

خب دیگه معصومه خانم.  بالأخره تموم شد. حالا نظرت چیه؟

-         خیلی خوب بود مامان. خیلی دلم می خواست من هم این رسم ها رو به چشم می­ دیدم و لذت می­ بردم. کاشکی هنوز هم این رسم­ ها رو اجرا می­کردیم... ­    




برچسب‌ها: ولیمه، استقبال، سوغات،زیارت
نوشته شده در تاریخ سه شنبه 92/5/22 توسط فاطمه و عاطفه سادات وهانیه
کدهای جاوا اسکریپت مزه ی دلچسب ولیمه - زائـــــــــرانـــــه

زائرانه

تمامی حقوق مطالب برای زائـــــــــرانـــــه محفوظ می باشد